یکشنبه ۳۰ فروردین ۱۳۹۴ - ۰۵:۵۹
۰ نفر

نرگس خانعلیزاده: یک نگاه به دور و اطرافتان بیندازید و ببینید چند نفر را می‌شناسید که در دانشگاه، چیزی خوانده‌اند که اصلا ربطی به کاری که امروز انجام می‌دهند، ندارد؟

صنایع دستی

تقريبا زياد است! با كسي آشنا شديم كه مي‌گويد از بچگي مي‌دانسته مي‌خواهد چه‌كار كند! پريسا موسايي، كارشناسي طراحي پارچه دارد و حالا، دقيقا از همين عنوان «طراحي پارچه» درآمد خوبي به‌دست آورده. او نخستين طراحي‌هاي پارچه‌اي‌اش را در نمايشگاه جمع‌وجور خانوادگي و دوستانه برپا كرده و به‌تدريج به شهر كتاب مركزي شهر تهران رسيده. موسايي مي‌گويد: «هميشه دوست داشتم لباس‌هايم با بقيه كمي فرق داشته باشد و آن چيزي كه خودم فكر مي‌كنم و مي‌پسندم را بپوشم. براي همين در دانشگاه رشته مورد علاقه‌ام را انتخاب كردم و در كار هم ادامه‌اش دادم.»

  • جز رشته تحصيلي، ذوق هنري هم براي موفقيت ضروري است.

طبيعتا بله؛ من هميشه دلم مي‌خواست بتوانم حداقل نيازهاي خودم و اطرافيانم را برآورده كنم. مثلا يادم هست كه از بچگي وقتي مي‌خواستم به كسي كادو بدهم، از كاغذ كادو گرفته تا هديه‌اي كه درنظر گرفته بودم و حتي كارت تبريك را خودم طراحي و درست مي‌كردم.

  • و اين كار حرفه‌اي از كجا و كي شروع شد؟

يادم هست ترم اول دانشگاه يكي از استادهايمان گفت كه شما با يك ميز خيلي كوچك مي‌توانيد كارتان را شروع كنيد. من فكر مي‌كردم دارد با ما شوخي مي‌كند اما كمي كه پيش رفتيم، به چشم ديدم كه واقعا حرفش درست است. با يك ميز خيلي كوچك هم مي‌شود كار را انجام داد و واقعا به فضاي خيلي زيادي نياز ندارد. قطعا همين مسائل و تجربه‌ها، راه را براي انجام كارهاي بهتر براي من باز كرد و شروع به طراحي روي مانتو كردم.

  • يعني مانتوهاي آماده مي‌خريديد و رويش طرح مي‌زديد؟

نه اينطور نبود. من پارچه‌هايي با طرح‌هاي مختلف و از جنس‌هايي با الياف طبيعي مي‌گرفتم تا با پوست بدن سازگاري داشته باشد. آن پارچه‌ها را خودم مي‌خريدم و به خياط مي‌دادم؛ برش و دوخت و اتوكشي با او بود و بعد از آن، من روي مانتوي دوخته شده طرح مي‌زدم.

  • طرح زدن روي مانتو كار سختي است؟

از نظر انجام دادنش كه خب قلق خاص خودش را دارد ولي من مدت‌ها به اين فكر مي‌كردم كه آن طرحي كه در ذهنم دارم، كجاي اين مانتو كار شود زيباتر مي‌شود. با همين فكر و خيالات خودم، روي سر جيب‌ها، يقه، آستين و... طرح مي‌زدم. سعي مي‌كردم جاهايي كار كنم كه متفاوت باشد و كليشه‌اي نباشد. در كنار آن به طرح‌هايم هم جذابيت مي‌دادم. مثلا آنها را يا زيادي ريز و يا زيادي درشت انتخاب مي‌كردم. علاوه بر اين، بيشتر كارهايم تك‌رنگ هستند كه زيبايي‌اش را دوچندان مي‌كند.

  • اولين تجربه فروش كارهايتان چطور بود؟

سال 88 بود كه يك مزون خانگي از مانتوها و شال‌هايي كه طراحي كرده بودم برگزار كردم. خيلي هيجان‌انگيز بود. فكر نمي‌كردم كسي بيايد. روزهاي آخر سال بود. مي‌دانستم همه سر كار هستند و مشغوليت‌هاي مختلف دارند. حتي اين را هم مي‌دانستم كه برايشان سخت است كه از آن سر شهر بخواهند بيايند اينجا و كارها را ببينند. اما وقتي هر دفعه زنگ در مي‌خورد و همه با دست‌هاي پر از كادو و گل و هديه وارد مي‌شدند، انگار دنيا را به من مي‌دادند. حتي من فكر مي‌كردم شايد بيايند و ببينند و بروند. اما هر كدام، تا 4 كار ‌خريدند. آن 3 روز خيلي خوب بود و فقط تعداد خيلي كمي از كارهايم براي خودم ماند. آن موقع تقريبا 23سالم بود. خب، به هر حال تجربه‌اي كه الان دارم را آن موقع نداشتم ولي باز هم تجربه خوبي بود و به آينده اميدوارم كرد. بعد از آن‌تم كارهايم را تغيير دادم و به طرح‌هاي متنوع رسيدم.

  • اولين درآمدي كه از اين راه به‌دست آورديد، شما را راضي كرد؟

آن مزون خانگي نهايتا800هزار تومان براي من سود داشت. شال‌هايي كه با قيمت 3هزار تومان خريده بودم را 12هزار تومان فروختم؛ يعني دقيقا 4 برابر قيمت خريد. قيمتش آن زمان به نسبت شال‌هايي كه بيرون فروخته مي‌شد، قيمت مناسبي بود ولي براي من سود خوبي محسوب مي‌شد. مثلا اگر بخواهم به‌صورت تناسبي بگويم، خريد هر پارچه مانتو و دوختش براي من مي‌شد 10هزار تومان كه آن را 30هزار تومان براي فروش گذاشته بودم. آخرين شال‌هايي كه خريدم براي شب عيد بودند كه با 3 قيمت متفاوت دانه‌اي 22هزار تومان، 16و 18هزار تومان بود كه آنها را 65، 50، و 55هزار تومان فروختم. راستش فكر مي‌كنم اگر من توانسته‌ام هميشه كار كنم، به‌خاطر اين است كه قيمت‌هايم را متناسب با قيمت روز تغيير داده‌ام و يك‌دفعه دچار جهش‌هاي ناگهاني نشده است. بعد از مدتي هم به اين نتيجه رسيدم كه تو مي‌تواني با مغازه‌ها كار كني و با طيف بيشتري از مردم در ارتباط باشي.

  • چرا مدتي از كار مانتو بيرون آمديد و طراحي روي چيزهاي ديگر را امتحان كرديد؟

كسي از روي طرح‌هاي من كپي كرد. شايد مانتوهايي با چنين سبك و سياقي در بازار وجود داشت ولي مدل مانتوهايي كه من انتخاب مي‌كردم به‌خاطر راحتي و طرح‌هايي كه داشت، متفاوت بود. علاوه بر اين، مانتوهايش تن‌خور خوبي داشتند. اما او آمد و طرح‌هايش را روي همين مانتوها و البته با چاپ بي‌كيفيت‌تري كار كرد. همين شد كه من روش كاري‌ام را عوض كردم و ديگر سراغ توليد مانتو نرفتم و فقط توليد شال را ادامه دادم. حتي اين قضيه باعث شد محدوده كاري‌ام را از آن چيزي كه بود كمتر كنم و تنها چندتا مغازه بودند كه شال‌هاي من را داشتند.

  • خب، نتيجه چه شد؟ ضرر نكرديد؟

طرح‌ها را روي جنس‌هاي ديگر كار كردم، مثل ابريشم، ابريشم خام و البته همچنان كار نخي را هم انجام مي‌دادم. در اين مدت، مشتري خودم را خيلي خوب پيدا كردم و براي همين، قيمت‌هايم را كمي بالا بردم. كاري كه 50هزار تومان هزينه برده بود را فروشنده به قيمت 120هزار تومان مي‌فروخت و اين من را راضي مي‌كرد.

  • با اين قيمت، مشتري هم داشت؟

بله، اتفاقا خيلي هم خوب مي‌خريدند. اسفند پارسال من يك سفارش 100تايي شال گرفتم. پارچه‌‌اش را از جنس وال هندي گرفتم. اين جنس، گستردگي رنگ زيادي دارد و بالاي سي و خرده‌اي تنوع رنگ دارد و چون از الياف طبيعي است، مردم خيلي دوست دارند كه سرشان كنند. از روي سر نمي‌افتد و چروك هم نمي‌شود.آن 100 تا شال را در عرض شايد 2 هفته تحويل دادم و آن كار آنقدر بازخورد خوبي داشت كه باز هم گفتند از اين مدل مي‌خواهيم.

  • ايده‌هاي كارهايتان چطور به ذهنتان مي‌رسد؟

واقعيت اين است كه تجربه به من ثابت كرده كه هر وقت مي‌نشينم و خيلي براي طرحم فكر مي‌كنم، بازخوردي نمي‌گيرم؛ ولي وقتي بداهه چيزي به ذهنم مي‌رسد و آن را همان لحظه پياده مي‌كنم، بازخوردهاي خيلي خوبي مي‌گيرم و كارهايم طرفداران زيادي پيدا مي‌كند.

  • پارچه‌هايتان، طرح‌هاي خيلي متفاوتي دارد؛ طرح‌هايي كه كشيدنش با دست خيلي سخت است!

بله، بعضي از آنها كار دست نيست. بعضي از طرح‌ها مهر است. مثلا مهر سيب‌زميني. كلا هر آن چيزي كه شما بتوانيد با رنگ آغشته‌اش كنيد و به شما اثري بدهد، مي‌شود مهر! چاپ سيب‌زميني، ابتدايي‌ترين چاپي است كه هركسي مي‌تواند انجام بدهد، فقط كمي خلاقيت مي‌خواهد. طراحي با شيشه هم جزو كارهايم است كه روش خاص خودش را دارد. البته وقت‌گيرترين كارهايم كه هركدام چيزي حدود 3ساعت زمان مي‌برند، كارهايي هستند كه با قلمو انجام داده‌ام.

  • در كارهايتان، كوسن هم هست. چرا؟

در دوره‌اي، يكي از دوستانم به من پيشنهاد داد كه پريسا، تو چرا نمي‌آيي كار دكوراسيون داخلي انجام بدهي؟ وقتي من گفتم كه من تا به حال تجربه‌اش را نداشته‌ام، دوستم ‌گفت براي تو كه فرقي ندارد كجا كار كني. هر‌جايي مي‌تواني طرح‌هايت را پياده كني.

  • واقعا فرقي ندارد؟ آساني و سختي ندارد؟

خب چرا؛ اينكه شما بخواهي روي صندلي و ميز طرح بزني با طرح‌زدن روي پارچه متفاوت است؛ پارچه كمي سخت‌تر است ولي همه در نهايت يكي است. فقط ابزار كاركمي عوض مي‌شود. همين شد كه رفتيم و يك مغازه دكوراسيون داخلي پيدا كرديم و با فروشنده‌اش كه صحبت كرديم، گفت ما كوسن خيلي خوب مي‌فروشيم. اگر مي‌تواني طرح‌هايت را روي كوسن بزن. چند سري كوسن برايشان كار كردم.

  • اينجا كه ديگر فقط طرح كوسن با شما بود، نه؟

نه، از «الف» تا «ي»، همه‌اش كار خودم بودم؛ پارچه‌اش را بخرم. داخلش را پر كنم و... .

  • اينكه خيلي سخت است. كار شما فقط طراحي است!

بله ولي خب، من خودم آدمي هستم كه اگر قرار باشد كوسن بخرم، هيچ‌وقت نمي‌روم كاور يك كوسن بخرم و روي چيزي بكشم. دلم مي‌خواهد آن را آماده بخرم و به همين دليل من همه اين سختي‌هايش را پذيرفتم.

  • اگر كسي كمك بخواهد، چه پيشنهادي برايش داريد؟

هميشه اين كار را كرده‌ام. حتي وقت‌هايي كه اصلا قرار نبوده است اين اتفاق بيفتد. مثلا در يك گپ خودماني، وقتي صحبت به اين كار مي‌رسد، هر پيشنهادي كه در ذهنم داشته باشم، براي كساني كه ببينم علاقه نشان مي‌دهند مي‌دهم. فقط كافي است كمي ذوق داشته باشند و كمي به اطرافشان نگاه كنند و ببينند كه مردم به چه چيزي احتياج دارند. به اين فكر كنند كه با توجه به اين اوضاع اقتصادي، چه چيزي مي‌شود توليد كرد كه با جيب مردم ما بخواند. بايد چيزي توليد كنيم كه در عين حال كه مردم را به خريد آن ترغيب مي‌كند، خيالشان را راحت كند كه اين كار يك كار ويژه است و من فكر مي‌كنم همين موضوع آنها را به شوق مي‌آورد.

کد خبر 292597

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha